جوانان هموطن ار جمندم، خواهش می کنم ما پیر مردها که پیرو خرفت شده ایم وخودمان هم نمی دانیم، ببخشید که از شما مرتب انتقاد می کنیم و ایراد می گیریم و به شما قر می زنیم. ما سال ها از این دوران عقب ایم.
باور کنید بسیاری از ما سال هاست لای کتابی را باز نکرده ایم، هنوز در سی ــ چهل سال پیش هستیم،ولی مقاله می نویسیم، شعر می گوییم و از مشکل های شما بی خبریم، نمی دانیم در آتش چه جهنمی می سوزید، دستی از دور بر آتش داریم. مرتب واژه های ناب را در ویکی پدیا جستجو می کنیم و به خورد شما می دهیم.
با پر حرفی امان شما را خسته می کنیم، هر حرفی را ده ها بار تکرار می کنیم، فراموش کاریم، زمان و مکان و اشخاص را با هم قاطی می کنیم، به قول شاملو، هر کسی از زن (ظن) خود شد یار من. مائو می گوید، پندارنیک، کردار نیک، گفتار نیک. به قول پدرم، بنی آدم اعضای یکدیگرند، که همیشه به هم می پرند. تقصری نداریم، شعر حافط وپندهای سعدی را از قول خودمان می گوییم. گاهی هم برای ابراز وجود نشان دادن روشنفکری مان از نویسندگان غربی سخنی می گوییم و تفسیر می کنیم. اینها همه دلیل پیری و خرفتی فراموش کاری ما است. ما را ببخشید.
ببخشید! راستی چی گفتم، یادم رفت چی می خواستم بگم؟
15 تردیبهشت 1403 ــ 5 مه 2024 ـــ اردوخانی ــ بلژیک
دیدگاه های تازه